روشهای لذت بردن از زندگی ( برای کسانی که از هیچ چیز لذت نمی برند

 
·    مقدار زیادی مایعات بنوشید بطوری که بعد از چند ساعت مثانه شما به حد انفجار برسد.بعد سعی کنید در حدود یک ساعت خود را در چنین وضعی قرار دهید.وقتی طاقت شما تمام شد به دستشویی بروید و مفصل ادرار نمایید، در چنین حالتی می توانید برای چند لحظه از زندگی خود لذت فراوانی  ببرید.
·

    مقدار بسیار زیاد مشروب میل کنید و در کنار آن مقدار زیادی سیگار ، قلیان و از این قبیل مصرف کنید. آنقدر به این کار ادامه دهید تا بیهوش شوید. بعد از چند ساعت بیدار خواهید شد در حالی که دچار سردرد شدید و حالت تهوع شده اید.سعی کنید به کمک چیزی مانند نوشیدن قهوه تلخ استفراغ کنید شاید مجبور شوید این کار را تکرار کنید تا سر درد و حالت تهوع شما قطع گردد  بعد از مدتی احساس آرامش بسیار مطبوعی به شما دست خواهد داد که با خواب عمیق و شیرینی همراه است.می توانید در این حالت از زندگی خود لذت ببرید.
·      در ساعات پر ترافیک سوار اتوموبیل خود شده و از خانه خارج شوید. به یکی از معابر پر ترافیک شهر بروید و خود را چند ساعت در ترافیک مشغول کنید بطوریکه دچار خستگی مفرط ، سردرد ،کمر درد, پا درد... گردید در این حالت تصمیم بگیرید که به خانه بازگردید،در راه باز هم دچار ترافیک می شوید و هر لحظه آرزو می کنید که سریعتر به منزل برسید.وقتی به خانه برگشتید می توانید در حالتی ریلکس نشسته و با  هر چیزی مانند نوشیدن چای, تماشای تلوزیون یا گوش دادن به یک موسیقی ملایم، از زندگی خود  لذت ببرید.
·    یک شب سرد زمستانی از خانه خارج شوید آنقدر صبر کنید تا خواب به سراغتان بیاید، به خانه برنگردید،به سمت پارکی بروید و سعی کنید بر روی نیمکتی بخوابید. از دستان  خود  بالشتی بسازید و از سرما بلرزید.وقتی احساس کردید ادامه این کار شما را به کشتن خواهد داد به منزل برگردید و در تختخواب خود بیارامید و از زندگی لذت ببرید.
·    اسم خانه سالمندان و معلولین کهریزک به گوش شما خورده است؟ یک روز از وقت خود را بگذارید و به آنجا یا مکانی مشابه آن بروید. در بین ساکنین آن ساعتی گردش کنید.به پیرمردی که روی نیمکتی نشسته و با هیچ کس صحبت نمی کند و در اندیشه فرو رفته است توجه کنید. سعی کنید فکر او را بخوانید که افسوس عمر از دست رفته را می خورد در این اندیشه است که اگر توانی داشت و  اگر هنوز فرصتی پیدا میکرد دوست داشت زندگی کند دوست داشت برای خود شرایطی ایجاد کند که محتاج منت دیگران نباشد، از تجربیات و  اشتباهات گذشته استفاده کند و ... اما فقط منتظر مرگ است و دیگر هیچ! به دختر زیبایی که از بدو تولد نه دست داشته است نه پا!، روی تختی خوابیده و تو را می نگرد که راه می روی و از دستان خود استفاده می کنی ... و پیش خود می گوید: خدایا اگر من  هم سالم بدنیا می آمدم چه می شد ؟ بنشین و ساعتی با برخی از آنها گفتگو کن.وقتی از آن مکان بازگشتی خدا را شکر میکنی و آنوقت تازه می فهمی چقدر خوشبختی.
 
در زندگی همه ما چیزهای بسیاری برای لذت بردن وجود دارد، به شرط اینکه آنها را بشناسیم و بدانیم که بسیارند کسانی که حتی در رویاها و آرزوهای خود هم تصور زندگی مشابه ما را ندارند و به گوشه ای از شرایطی که ما داریم راضی و خوشحالند.
باید بدانیم بدیها برای آن وجود دارند که خوبیها را بشناسیم، سختی را تجربه می کنیم تا بفهمیم آسایش چیست و هر اتفاق در زندگی ما ، درسی است برای آنکه بیاموزیم چگونه بهتر باشیم و رشد کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد